سفارش تبلیغ
صبا ویژن
استمرار عبرت اندوزی به بینش می انجامد و خودداری (از زشتیها) را نتیجه می دهد . [امام علی علیه السلام]   بازدید امروز: 1  بازدید دیروز: 0   کل بازدیدها: 36838
 
بى‏مهرى مایه سلب رحمت - هویت دینی و ملی و نقش آن در محبت و مهرورزی
 
|  RSS  |
| خانه |
| شناسنامه |
| پست الکترونیک |
| مدیریت وبلاگ من |

|| پیوندهای روانه || یاهو [83]
گوگل [73]
روزنامه ی همشهری [117]
روزنامه کارگزاران [66]
روزنامه ی اطلاعات [70]
خبرگزاری دانشجویان ایران [51]
خبرگزاری کار ایران [86]
امروز [134]
سید محمد خاتمی [99]
رییس جمهور(دکتر محمود احمدی نژاد) [173]
[آرشیو(10)]


|| فهرست موضوعی یادداشت ها || آثار مهر ومحبت راستین[4] . آثار مهرورزی به اهل بیت قدس سرهما . آثار و عکس العمل اعمال . احترام ومهرورزی در رفتار پیامبر اعظم(ص) . ایثار جلوه ی بارز مهرورزی . بی مهری با دوزخیان و مهرورزی با بهشتیان . بی مهری مایه ی سلب رحمت . پیامبر اعظم(ص)کانون مهر و محبت . تبدیل مهرورزی به رضوان الهی . ثمره ی مهرورزی در قیامت . جشن مهرگان(جشن مهر ومهرورزی) . جلوه های مهر ومحبت . حرکت بر پایه ی معرفت . زمینه های ظهور محبت و عشق . سد راه محبت و مهرورزی . غایت مهرورزی . فراگیری مهرورزی از پدیده های جهانی . قلب ایرانیان مسلمان،مهد مهرورزی . قیامت کانون بی پایان مهر ومحبت . کانون های مهرورزی . محبت در اسلام . مراسم جشن مهرگان(جشن مهرورزی) . معشوق مثبت . مهر ومحبت به اهل بیت و خدا قدس سرهما . مهر ومحبت متقابل . مهرورزی ابراهیم خلیل الله(ع) . مهرورزی اهل بیت قدس سرهما . مهرورزی به جانوران . مهرورزی در آیین امام زمان(ع . مهرورزی فرمان سعادت بخش اسلام . مهرورزی مایه ی جلب رحمت . مهرورزی مسیح(ع) به گناهکار . مهرورزی موسی(ع) . مهرورزی همراه با قربانی در آیین ابراهیم خلیل الله(ص) . مهرورزی و محبت در نگاه روح شناسان غربی . مهرورزی وطلب غفران . میترائیسم نماد مهرورزی و دوستی . نشانه های اولیا . یوسف (ع) و مهرورزی . آثار رحمت خدا .
|| مطالب بایگانی شده || زمستان 1385

|| اشتراک در خبرنامه ||   || درباره من || بى‏مهرى مایه سلب رحمت - هویت دینی و ملی و نقش آن در محبت و مهرورزی
|| لوگوی وبلاگ من || بى‏مهرى مایه سلب رحمت - هویت دینی و ملی و نقش آن در محبت و مهرورزی

|| اوقات شرعی ||

بى‏مهرى مایه سلب رحمت
نویسنده: فرخنده نادمی(پنج شنبه 85/12/17 ساعت 6:43 عصر)

بى‏مهرى مایه سلب رحمت

از آیات قرآن و روایات اهل بیت قدس سرهما استفاده مى‏شود که بى‏مهرى و به عبارت دیگر سنگدلى ، گناهى باطنى است که قابل کیفر است و حالتى درونى است که سبب ستمکارى و ظلم به دیگران و پایمال کردن حقوق مردم است .

سعید بن جبیر مى‏گوید :

به ابن عباس گفتند که : گروهى از ما گمان مى‏کنند که عبد گناهى مرتکب مى‏شود و به سبب آن از رزق محروم مى‏شود ، ابن عباس گفت : به خدایى که خدایى جز او نیست این محرومیت از رزق ، حقیقتى است که در کتاب خدا روشن‏تر از خورشید درخشان است ، خدا در سوره « ن والقلم » در هفده آیه به آن حقیقت در ضمن داستانى اشاره کرده است .

مرد وزین و آراسته‏اى بود که در سنى بالا قرار داشت ، مالک باغى بود ، میوه‏اى از آن باغ را به خانه‏اش نمى‏برد مگر این که به هر صاحب حقى و مستمندى و دردمندى از آن میوه مى‏بخشید .

او تا پایان عمرش به این بذل و بخشش و اداى حقوق مالى به خاطر علاقه‏اى که به قواعد دین داشت و به سبب مهر و محبتى که نسبت به بندگان خدا در قلبش موج مى‏زد ، ادامه داد . هنگامى که پیرمرد از دنیا رفت پنج فرزند او باغش را به ارث بردند و در همان سالى که باغ را بهارث بردند از نظر میوه و محصول سال بى‏نظیرى بود .

یک روز پس از نماز عصر به سوى باغ رفتند ، باغى را دیدند که زمان حیات پدرشان نمونه آن را ندیده بودند ، هنگامى که میوه‏ها و محصولات فراوان را مشاهده کردند ، دچار طغیان و تجاوز روحى و اختلال فکرى شدند و به یکدیگر گفتند : پدرمان به عمرى طولانى و سنى بالا رسیده بود و به این خاطر عقلش را از دست داده و دچار حماقت شده بود ! !

بیایید با هم پیمان ببندیم که امسال چیزى از میوه‏هاى این درختان را به یک نفر از نیازمندان نپردازیم تا ثروت بیش‏ترى به دست آوریم و سال‏هاى پس از این هم این روش را ادامه دهیم ، چهار نفر از برادران به این پیمان رضایت دادند و پنجمى از آنان از این مطلب خشمگین شد و او همان است که خدا درباره او فرمود :

قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُل لَّکُمْ لَوْلاَ تُسَبِّحُونَ 1

عاقل‏ترینشان گفت : آیا به شما نگفتم که چرا خدا را [ به پاک بودن از هر عیب و نقصى [یاد نمى‏کنید [ و چرا او را از انتقام گرفتن درمانده مى‏دانید ؟ ! ] .

آن مرد به ابن عباس گفت : اوسط آنان در سن بود ؟ ابن عباس گفت : نه ؛ بلکه از نظر سن کوچک‏تر بود و از جهت عقل عاقل‏ترین آنان بود .

اوسط قوم یعنى بهترین آنان ، دلیل این مطلب در قرآن است که امت محمد از نظر عدد کم‏ترین قوم است ولى از همه امت‏ها بهتر است ، خدا فرموده :

وَکَذلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطاً. . . 2 و همان گونه [ که شما را به راه راست هدایت کردیم ] شما را امتى میانه [ ومعتدل و پیراسته از افراط و تفریط ] قرار دادیم . . .

عاقل‏ترین برادرها گفت : تقواى الهى را مراعات کنید و بر راه و روش پدرتان باشید تا سالم بمانید و از عنایات حق بهره‏مند گردید .

برادران به او حمله بردند و او را به شدت مورد ضرب و جرح قرار دادند ، هنگامى که یقین کرد مى‏خواهند او را به قتل برسانند در حالیکه از پیشنهاد آنان نفرت داشت ، تسلیم خواسته آنان شد و نهایتاً به خانه‏هایشان بازگشتند و سوگند یاد کردند که صبح به چیدن میوه‏هاى باغ اقدام کنند و در این زمینه توجهى به حضرت حق ننمودند .

خداى منتقم ، آنان را به آثار این گناه که کمال بى‏مهرى به نیازمندان بود ، دچار کرد و داستان آنان را در قرآن مجید به این صورت خبر داد :

بى‏تردید ما آنان را [ که در مکه بودند ] آزمودیم همان گونه که صاحبان آن باغ را [ در منطقه یمن [آزمودیم ، * هنگامى که سوگند خوردند که صبحگاهان حتماً میوه‏هاى باغ را بچینند ، و چیزى از آن را [ براى تهیدستان و نیازمندان [استثنا نکردند . * پس در حالى که صاحبان باغ در خواب بودند ، بلایى فراگیر از سوى پروردگارت آن باغ را فرا گرفت . * پس [ آن باغ ] به صورت شبى تاریک درآمد [ و جز خاکستر چیزى در آن دیده نمى‏شد!] * وهنگام صبح یکدیگر را آوازدادند ، * که اگر قصد چیدن میوه دارید بامدادان به سوى کشتزار و باغتان حرکت کنید ؛ * پس به راه افتادند در حالى که آهسته به هم مى‏گفتند : * امروز نباید نیازمندى در این باغ بر شما وارد شود ، * و بامدادان به قصد این که تهیدستان را محروم گذارند به سوى باغ روان شدند . * پس چون [ به باغ رسیدند و آن را نابود ] دیدند ، گفتند : یقیناً ما گمراه بوده‏ایم [ که چنان تصمیم خلاف حقّى درباره مستمندان و تهیدستان گرفتیم . * بلکه ما [ از لطف خدا هم [ محرومیم . * عاقل‏ترینشان گفت : آیا به شما نگفتم که چرا خدا را [ به پاک بودن از هر عیب و نقصى [یاد نمى‏کنید [ و چرا او را از انتقام گرفتن درمانده مى‏دانید ؟ ! 3] .

ما اهل مکه را آزمودیم همان گونه که اهل باغ را آزمودیم ، هنگامى که سوگند خوردند که صبحگاهان میوه‏هاى باغ را بچینند و چیزى از آن استثنا نکنند ، پس عذابى فراگیر بر باغشان در حالیکه همه خواب بودند ، فرود آمد و آن باغ پر از محصول و میوه همچون شب سیاه و ظلمانى گشت .

صبحگاهان یکدیگر را صدا زدند که چنانچه قصد چیدن میوه‏هاى باغتان را دارید به سوى آن حرکت کنید ، آنان حرکت کردند در حالیکه با یکدیگر آهسته سخن مى‏گفتند : مراقب باشید امروز حتى یک فقیر و تهیدست بر شما وارد نگردد زیرا صبحگاهان نیّت داشتند که با قدرت از نیازمندان و مستحقان جلوگیرى کنند ، هنگامى که باغ را « سوخته و نابود و سیاه و ظلمانى » دیدند ، گفتند : بى‏تردید ما گمراهیم بلکه « از رحمت حق » محرومیم ، عاقل‏ترینشان گفت : آیا به شما نگفتم چرا خدا را تسبیح نمى‏گویید ؟ !

خدا آنان را به سبب محروم کردن مستمندان و بى‏مهرى به نیازمندان به چنین کیفرى دچار کرد و کم‏ترین ستمى به آنان با این کیفر روا نداشت .4

مصائب و بلایا نتیجه بى‏مهرى

اگر همه مردم فرمان فَارحَمُوا نُفُوسَکُمْ 5 وارْحَمُوا مَن فِى الأرض را به کار مى‏بستند و به خود و به همه رحم مى‏کردند آن هم رحم و مهربانى به معناى گسترده‏اش که فراگیر همه امور خود و دیگران است ، یقیناً از آفات دنیا و بلاهاى آخرت چه جسمى و چه روحى در امان مى‏ماندند ولى با کمال تأسف گروهى از مردم بى‏توجه به حقایق و آنچه موجب نجات آنان از مهالک است نه به خود رحم مى‏کنند و نه به دیگران آن گونه که باید مهر و محبّت بورزند ، همین بى‏مهرى واقعى به خویش و به دیگران سبب مى‏شود که براى انسان نسبت به خودش و از سوى او نسبت به دیگران مصائب سنگین و بلاهاى کمرشکن و مشکلات غیر قابل حل پیش آید .

قرآن در این زمینه مى‏فرماید :

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللّه‏َ کُفْراً وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ 6 آیا کسانى را که [ شکر [نعمت خدا را به کفران و ناسپاسى تبدیل کردند و قوم خود را به سراى نابودى و هلاکت درآوردند ، ندیدى ؟

آرى ، اینان به جاى این که نعمت‏هاى خداد داده را به عبادت و بندگى و خدمت و کرامت تبدیل کنند ، به فسق و فجور و کفر و ناسپاسى و کینه و دشمنى تغییر دادند و از این راه سبب هلاکت و شقاوت همیشگى خود و کسان خود را فراهم نمودند !

نقل است که به یکى از پیامبران وحى شد ، به فلان کس بگو تو را مورد رحمت و مغفرت قرار دادم ، آن پیامبر از این پیام در شگفت شد زیرا به نظر نمى‏رسید آن شخص با بدى‏هاى فراوانى که دارد به سهولت مورد لطف قرار بگیرد ، از سبب این که مورد محبّت و مغفرت حق قرار گرفته سؤال کرد ، خطاب رسید : سگى را در بیابان سوزان از شدت تشنگى در حال مرگ دید ، به چاه آبى که در آن نزدیکى بود رفت و لباسش را در آب فرو کرد و به سرعت از چاه بیرون آمد و لباسش را در دهان سگ فشار داد تا آب در حلقوم آن تشنه بریزد ، سگ از مرگ نجات یافت ، من هم او را از هلاکت و عذاب به سبب رحمت و مغفرتم نجات دادم .

در مقابل این عمل از عمل پیره‏زنى در روایات سخن به میان آمده که در قیامت در معرض عتاب و کیفر است زیرا گربه‏اى را در خانه‏اش حبس کرد و آب و نان را از او دریغ نمود تا گربه از شدت گرسنگى و تشنگى جان داد7.

بى‏مهرى به خود و درخواست عذاب

حسین بن محمد خارقى مى‏گوید از سفیان بن عیینه پرسیدم :

آیه سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ 8

درباره چه کسى نازل شده است ؟پاسخ داد : برادرزاده‏ام ! از من چیزى پرسیدى که احدى پیش از تو نپرسیده ، من از حضرت امام صادق علیه السلام مانند همین سؤالى که تو از من نمودى سؤال کردم ، حضرت فرمود :

پدرم از جدم از پدرش از ابن عباس رضی الله عنه خبر داد : هنگامى که روز غدیر خم پیامبر صلی الله علیه و آله براى سخن گفتن برخاست و خطبه و سخنش را کوتاه کرد على بن ابى طالب علیه السلام را طلبید و دست او را تا اندازه‏اى بالا برد که سپیدى زیر بغل پیامبر صلی الله علیه و آله نمودار شد و به مردم خطاب کرد : آیا من رسالت حق را به شما نرسانیدم ؟ آیا در همه امور براى شما خیرخواه نبودم ؟ همه گفتند : آرى ؛ رسالت را رساندى و خیرخواهى کردى ، پس گفت :

« مَنْ کُنْتُ مَولاهْ فَعَلىُّ مَوْلاهْ اللّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهْ وَعَادِ مَنْ عَادَاهْ وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهْ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهْ . »

کسى که ولى امرش من بودم ، على ولى اوست ، خدایا ! دوست بدار کسى که على را دوست دارد و دشمن‏دار هر کس که او را دشمن دارد و یارى ده هر کس که او را یارى دهد و خوار کن هر کس که او را خوار نماید .

پس این حقیقت در میان مردم پخش شد و از جمله کسانى که از آن آگاه شد حارث بن نعمان فهرى بود ، حارث ناقه خود را سوار شد تا به منطقه ابطح رسید ، ناقه را به زانو خوابانید و زانوبند بر آن قرار داد و نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و سلام کرد و پیامبر صلی الله علیه و آله پاسخ سلام او را داد ، به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت : تو از ما خواستى که بگوییم « لا اله الا اللّه‏ » و ما گفتیم سپس گفتى به رسالت و پیامبرى تو اقرار نماییم و ما اقرار کردیم ، آن گاه دستور دادى نماز بخوانیم ، نماز خواندیم و گفتى روزه بگیریم ، روزه گرفتیم و در گرماى تابستان تحمل تشنگى کنیم ، تحمل کردیم و بدن خود را در بندگى حق به رنج و زحمت اندازیم و ما هم به رنج و زحمت انداختیم سپس فرمودى حج به جاى آوریم پس حج به جاى آوردیم ، آن گاه گفتى : هر گاه معادل دویست درهم به شما روزى دادند هر سال یک پنجم به عنوان خمس بپردازید و ما پرداختیم و فعلاً پسر عمویت را بر ما رهبر و ولى قرار دادى و گفتى :

« مَنْ کُنْتُ مَولاهْ فَعَلىُّ مَوْلاهْ اللّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهْ وَعَادِ مَنْ عَادَاهْ وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهْ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهْ . »

آیا او را از سوى خود به ولایت و رهبرى ما انتخاب نمودى یا از جانب خدا ؟

حضرت فرمود : از جانب خدا و این مطلب را سه بار تکرار کرد .

حارث عصبانى و خشمگین از جاى پرید و مى‏گفت : خدایا ! اگر آن چه محمد گفت حق است بر ما سنگى از آسمان بباران که عذابى بر ما و نشانه‏اى از قدرتت بر آیندگان باشد و اگر آن چه گفت دروغ است عذابت را بر او نازل کن .

سپس عقال ناقه‏اش را باز کرد و بر آن سوار شد و حرکت کرد ، هنگامى که از منطقه ابطح بیرون رفت خدا سنگى از بالا به سوى او پرتاب کرد که بر سرش آمد و از مخرجش بیرون شد و آن بد بخت از بالاى ناقه ، مرده و بى‏جان به روى زمین افتاد و آیه سَأَلَ سَائِلٌ . . . را درباره او نازل کرد9

.راستى بسیار شگفت‏آور است ، پروردگار مى‏خواهد به انسان محبّت نماید ، پیامبر صلی الله علیه و آله مى‏خواهد انسان را مورد مهرورزى قرار دهد ، امام معصوم علاقه دارد انسان از محبتش برخوردار گردد ولى انسان ستمگر و سنگ دل چنان نسبت به خود بى‏مهرى مى‏کند که از خدا درخواست عذاب مى‏نماید ! !

به زیان خود دعا نکنید

در تعالیم ارزشمند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وائمه هدى قدس سرهما آمده است که حتى انسان در حدّ دعا نیز نباید زیانى را از خدا براى خود درخواست نماید و خود را مور بى‏مهرى قرار دهد تا نعمتى از او سلب شود .

در روایتى آمده است که : پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به عیادت مریضى رفتند و حال او را پرسیدند ، مریض گفت : در نماز مغرب خود سوره قارعه را قرائت فرمودى پس من گفتم : خدایا ! اگر براى من نزد تو گناهى هست که مى‏خواهى در آخرت مرا به خاطر آن گناه عذاب کنى مرا در همین دنیا سریع عذاب کن . پس به این حال افتادم که مى‏بینى .

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : بد مطلبى گفتى باید مى‏گفتى :

. . . رَبَّنَا آتِنَا فِى الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِى الاْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ 10 . . . پروردگارا ! به ما در دنیا نیکى و در آخرت هم نیکى عطا کن، و ما را از عذاب آتش نگاه دار .

سپس حضرت از خدا براى او عافیت خواست و او هم از بستر بیمارى برخاست11 .

 

پی نوشت ها:

1 ـ قلم (68) : 28 . 2 ـ بقره (2) : 143 . 3 ـ «إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ کَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَیَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِینَ * وَلاَ یَسْتَثْنُونَ * فَطَافَ عَلَیْهَا طَائِفٌ مِّن رَّبِّکَ وَهُمْ نَائِمُونَ * فَأَصْبَحَتْ کَالصَّرِیِم * فَتَنَادَوْا مُصْبِحِینَ * أَنِ اغْدُوْا عَلَى حَرْثِکُمْ إِن کُنتُمْ صَارِمِینَ * فَانطَلَقُوا وَهُمْ یَتَخَافَتُونَ * أَن لاَ یَدْخُلَنَّهَا الْیَوْمَ عَلَیْکُم مِسْکِینٌ * وَغَدَوْا عَلَى حَرْدٍ قَادِرِینَ * فَلَمَّا رَأَوْهَا قَالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ * بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ * قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُل لَّکُمْ لَوْلاَ تُسَبِّحُونَ » . [قلم ( 68 ) : 17 ـ 28 ]. 4 ـ تفسیر قمى : 2/381 ؛ بحار الأنوار : 93/101 ، باب 11 ، حدیث 1 ؛ مستدرک الوسائل : 7/97 ، باب 13 ، حدیث 7746 . 5 ـ نهج البلاغة : 266 ، خطبه 183 ؛ میزان الحکمة 4/1996 ، الرّحم ، حدیث 6981 . 6 ـ ابراهیم (14) : 28 . 7 ـ صحیح بخاری : 4/100 و مضمون این روایت در مستدرک الوسائل : 8/302 ، باب 44 ، حدیث 9502 آمده است . 8 ـ معارج ( 70 ) : 1 . 9 ـ تفسیر الفرات : 505 ، حدیث 663 ؛ مجمع البیان : 10/352 ؛ بحار الأنوار : 37/175 ، باب 52 ، حدیث 62 ؛ الغدیر : 1/239 ـ 246 . 10 ـ بقره (2) : 201 . 11 ـ « رُوِى أَنَّ النَّبِى صلی الله علیه و آله دَخَلَ عَلَى مَرِیضٍ فَقَالَ : مَا شَأْنُکَ قَالَ : صَلَّیْتَ بِنَا صَلاَةَ الْمَغْرِبِ فَقَرَأْتَ الْقَارِعَةَ فَقُلْتُ اللَّهُمَّ إِنْ کَانَ لِى عِنْدَکَ ذَنْبٌ تُرِیدُ أَنْ تُعَذِّبَنِى بِهِ فِى الآخِرَةِ فَعَجِّلْ ذَلِکَ فِى الدُّنْیَا فَصِرْتُ کَمَا تَرَى فَقَالَ صلی الله علیه و آله : بِئْسَمَا قُلْتَ أَلاّ قُلْتَ رَبَّنا آتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِى الآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النّارِ فَدَعَا لَهُ حَتَّى أَفَاقَ قَالَ : وَ کَانَ دَاوُدُ علیه السلام یَقُولُ اللَّهُمَّ لاَ مَرَضٌ یُضْنِینِى وَ لاَ صِحَّةٌ تُنْسِینِى وَ لَکِنْ بَیْنَ ذَلِکَ » . الدعوات الرواندى : 114 ، حدیث 262 ؛ بحار الأنوار : 92/285 ، باب 109 ، حدیث 1 ؛ مستدرک الوسائل : 2/149 ، باب 39 ، حدیث 1668 .

 

برگرفته از کتاب مهرورزی و عشق نوشته ی حسین انصاریان



شاخه گلهای محبت شما( )